باران طلاباران طلا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

💕 بــــاران طلا, دخترکـــم 💕

دختر 21 ماهه ی من...

پیچک خاطرات می پیچد در تمام بند بند وجودم نرم نرمک می فشاردم و من قطره قطره مست خاطرات خوب تو چه زیباست جاودانگیت در من ‚ بارانم...   شاد باش نه یک روز هزار سال....   بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که ،   رو سیاه شوند آنان که  بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند! قربونت برم عزیز دلم ‚ به سلامتی ٢١ ماهه شدی .خیلی خوشحالم که خدا جون یه دختر خانوم به من داد تا من یادم باشه که یه مامان خوشبختم.    تورا دختر خانوم می‌نامند . مضمونی که جذابیتش نفس‌گیر است… دنیای دخترانه تو نه با شمع و عروسک معن...
30 تير 1392

خداوند نزدیکتر از...

    پرورد گارا ... مادام که نیازمند یاریت هستم و دست خالی نیازم به سویت دراز است پرسشم از خویش و از غیر است که من بی مقدار که اگر دست یاری گر تو یاریش نکند حتی یارای یاری خویشم نیست‚ پس چگونه باید یار یاری چون تو باشم که خود ‚یار و یاری گر و یاوری... و پرودگار ‚ آفریدگار ‚ یار و یاری گر و یاور من در پس این پرسش ‚دانایی اندک آدمی ام پاسخ می دهد انگار که یاری کردن تو و یار بودن با تو همان است که پیوسته دست نیازم به سوی تو باشد و بس‚ و پیوسته خواهان و خواستگار و خاطرخواه یاری چون تو باشم‚ و آنکه در اجرا و اشاعه ی خواسته ها و شریعت تو ثا...
30 تير 1392

باران و همبازی های جدید

چند وقت بود بارانم هر موقع نی نی هارو بیرون میدید فریاد می زد نی نی ‚ نی نی و دوست داشت پیش نی نی ها بمونه خیلی فکر کردم چه کنم که باران هر دفعه داد و بیداد راه نندازه و درست بیاد توی خونه بالاخره به این نتیجه رسیدم که ببرمش جایی که پر از نی نی باشه. بله اینجوری شد که رفتیم مهد کودک ♥ بارانی همبازیهای جدید مبارک عسلم ♥   بعد از ظهرم رفتیم پارک من و باران باران و من   اینم یه عکس از بلال خوردن باران طلا به قول خودش بلات     ...
30 تير 1392

این روزهای من و عروسکم...

سلام دختر قشنگم. ببخشید که این چند وقته نتونستم پست جدید بذارم از بس سرم شلوغ بود. از یه طرف به قول خودت مدسه رفتن شما ‚از طرف دیگه باشگاه رفتن مامان و کلاسهام و از همه وقتگیر تر کارم که البته جدیدا مشغولش شدم و دائمی هم نیست چون من نمی تونم دوری تو رو تحمل کنم الانم که به اصرار استادم دارم میرم دلم برات یه ذره میشه تا بر گردم پیشت قربونت برم که انقدر خانمی و تحملت بالاست و به مامان اجازه ی پیشرفت رو میدی امیدوارم یه روز شاهد موفقیتهای والای بارانم باشم و افتخار کنم به داشتن همچین فرشته ای. آمین     باید باور کنم یا نه؟توی خوابم یا بیداری   محاله اما...
30 تير 1392

یه سر گرمی...

مامانی این یه سر گرمی وبلاگیه که مامان شادلین جون  و مامان دینا جون زحمت کشیدن و مامان رو بهش دعوت کردن 1-بزرگترين ترس در زندگيت؟ ندیدن عزیزانم 2- اگر 24 ساعت نا مرئي ميشدي چي كار ميكردي؟ به خانواده ام سر میزدم ببینم وقتی نیستم چطورن 3-اگر غول چراغ جادوتوانايي بر آورده كردن يك آرزوي 5 الي 12حرفت را داشته باشد آن آرزو چيست؟ عاقبت به خیری هممون 4-از ميان اسب و پلنك و سگ و گربه و عقاب كداميك را دوست داري؟ همشونو دوست دارم اما اسب رو بیشتر 5-كارتون مورد علاقه دوران كودكيت؟ هادی و هدی 6-در پختن چه غذايي تبحر نداري؟ کوفته 7-اولين واكنشت موقع عصبانيت؟ ...
15 تير 1392

مقایسه کنید لطفا...

قدیم ندیما بازیهای ما لی لی بود ‚منچ و مار پله ‚بالا بلندی ‚وسطی و .... اما امروز بچه های ما چه بازیهایی می کنند خدایا بهمون رحم کن البته بازم بچه های ما نمی دونم دوره ی نوه هامون قراره چه اتفاقی بیفته.... یه عکس کاملا تبلیغاتی هر کار می کردم اصلا تو دوربین نگاه نمی کردی از بسکه مشغول بازی بودی اینم که معرف حضورتون هستن آقای ginger که بارانی یه بند میگه پیشی پیشی البته واقعا با مزه است منم دوستش دارم. من ترانه هایم را قاب می کنم... با سنجاق تنهاییم ؛ به گوشه ای می آویزم ، تا تو بخوانی... اگر خواندی ، ...
9 تير 1392

مهروی من 22 ماهه شدی....

بارانی مامان این روزا خیلی خوشحالم‚بی نهایت اولا بارانم خیلی با مزه شده شیرین کاری میکنه و یه ریز هممون رو وادار به خنده میکنه دوما خاله لاله اومده با یه دنیا انرژی قربونش برم دلم براش یه ذره شده بود. وقتی اومد باران رو دید به حدی ذوق زده شده بود که ٢ دقیقه همین جوری نگاهش می کرد خلاصه اینکه این روزا گوش شیطون کر خیلی خوشیم کنار هم الهی شکر که این روزها رو داریم می گذرونیم  امیدوارم همه از این روزها داشته باشن     برام هیچ حسی شبیه تو نیست ‚ کنار تو درگیر آرامشم   همین از تمام جهان کافیه ‚ همین که کنارت نفس می کشم   برام...
8 تير 1392
1